بایگانیِ آگوست, 2013

داشتم تو وبلاگ روز شمار شروع ! میگشتم که ناگهان یه چیز باحال تو نوار سمت راست وبلاگ نظرم رو جلب کرد 🙂 ، You won’t find us on Facebook :

no-facebook

وقتی روش کیلیک کردم به این صفحه راهنمایی شدم ، حالا مهم نیست کی این پیشنهاد جالب رو داده که ما این عکس رو کنار وبلاگ ها و سایت هامون قرار بدیم و تنفرمون رو از این ابزار جاسوسی که اسمش رو فیسبوک گذاشتن نشون بدیم و ما هم این کار رو می کنیم 🙂 . حالا یه نفر میاد میپرسه که تو که خودت فیسبوک داری نمیتونی این حرفا رو بزنی !!! شاید این شخص داره درست میگه ولی یه نکته ای هست ، فیسبوک یه ابزار که اگه دولت ها برای جاسوسی ازش استفاده نمیکردن واقعا به درد بخور بود ولی الان دیگه باید خیلی خیلی با احتیاط ازش استفاده کرد تا اطلاعات مهم و خصوصی ما جایی درز نکنه و ما هم داریم سعی می کنیم که همینجوری ازش استفاده کنیم ، همون جور که مثلا ما خطر ابزار های نجاری رو میدونیم ولی درست ازشون استفاده می کنیم تا به نتیجه ی دلخواهمون برسیم ُ البته همیشه این امکان هست که به خودمون صدمه بزنیم 😦

اگه روی اون لینک کیلیک کرده باشین و به عنوان سایت یه نگاه کرده باشین متوجه میشین که این پیشنهاد خوب رو دوستان عزیزمون در بنیاد نرم افزار های آزاد دادن 🙂 اون هم از سال 2010 🙂 اگه بخوایم دقیق تر بگیم : by Matt Lee and John Sullivan Contributions — Published on Dec 20, 2010 03:11 PM  ، پس به احتمال زیاد ما خیلی از دوستان در بنیاد نرم افزار های آزاد عقب هستیم ! یه جمله ی جالبی هم تو متن این دوستان بود که من خیلی خوشم اومد ازش 🙂  :

 .He has created a network that is first and foremost a gold mine for government surveillance and advertisers

با توجه به این حرفا شاید فیسبوک هم جزو اسلحه های خطرناکی باشه که قبلا گفتیم !؟!؟!

افرادي مثل من كه به تاريخ علاقه دارن و تاريخ رو به روش هاي مختلف دنبال مي كنند يه وقتايي از اين علاقشون دل زده ميشن 😦 اون هم زمانيه كه به جنايات تاريخي بر ميخورن ، 17 نوابر 1978 كه ميشه 26 آبان 1357 ، رهبر مذهبيه يك كليسا در شهر سان‌فرانسیسکو پيروان خودش رو مجبور ميكنه تا دست به يه خود كُشي دست جمعي بزنن ، 909 نفر مجبور به خوردن سم شدند و اينجوري بزرگترين خود كُشي دست جمعي در تاريخ بشر رقم خورد 😦 اي كاش هيچ وقت اين موضوع رو نمي فهميدم اما با كمال تأسف واقعيت داره ، جيم جونز اون به ظاهر رهبر مذهبي كه من نميدونم چه مذهبي داشته !!!؟؟؟! باعث اصلي اين جنايت تاريخي بوده ، تا اونجا كه فهميدم يه فرقه ي مخفي درست مي كنه و مردم زيادي هم دورش جمع ميشن و به يه سري دلايل كه براي من نامعلومه اكثر پيروانش رو مجبور ميكنه تا سم بخورند ، از اين اتفاق يك سري نوار هاي صوتي در دست بوده و تعدادي از بازماندگان كه يا سم نخوردن يا نجات پيدا كردن ، در سال 2006 استنلي نلسون با استفاده از همين مدارك يه مستند به اسم Jonestown: The Life and Death of Peoples Temple ميسازه و خيلي از حقايق مربوط به اين ماجرا رو مشخص  ميكنه ، من شخصا اين مسند رو نديدم ولي به لطف دوستان در شبكه مستند قسمت هايي ازش رو ديدم ، واقعا دلخراشه ، تو اين خود كشي دست جمعي حتي مادر ها اول به بچه هاشون سم ميدن و بعد خودشون هم سم ميخورن . . . .

7775a53505

Jonestown1

عكس هاي بالا مربوط به همين اتفاق هستن ، اين هم يه عكس از جيم جونز جنايتكار :

jim_jones_006a

هنوزم باورش برام سخته و از وقتي  قسمت هايي از مستندي رو كه استنلي نلسون ساخته ديدم خيلي حالم گرفتس . من قسمت هايي از مستند رو به هم چسبوندم و روي سرويس آپارات گذاشتم تا بتونيد ببيندش زير نويس فارسي هم داره ، لينك مستند روي آپارات :  روستای جونز ( Jonestown )  ، پيشنهاد مي كنم تا حداقل يك بار اين ويدئو رو ببينيد . يه عكس هم از سازنده ي اين مستند :

stanley_nelson_lg

، انسان تا چد ميتونه منحرف بشه ؟! يعني حتي اجتماعي به اين بزرگي هم ميتونه انقد در جهل پيش بره !! فرض كنيد شما تو اين جمع بودين و به اين موضوع ايمان داشتيد كه كاري كه اكثر افراد يك جمع انجام ميدن و راي اكثريت درسته ، اون وقت شما هم خود كشي مي كرديد ؟! اون وقت شما هم به بچه ي خودتون سم ميداديد ؟! خدا به دادم برسه ، فقط همين . . .

سفرنامه روستای نوا

منتشرشده: 2013/08/20 در خط زمان

هفته ی گذشته به همراه خانواده یه سفر رفتیم به روستای کوهستانی نوا ، جای همه ی دوستان خالی آب و هوا خیلی خوب بود 🙂  این روستا از توابع آمل حساب میشه و بخاطر آب معدنی خوبی که داره چند وقتیه معروف شده ، با این که از توابع آمله ولی خیلی باهاش فاصله داره اگه بخوام دقیق بگم ورودی روستا توی جاده ی هراز و در نزدیکی آب اسک ، رو به روی ورودی آب گرم رینه قرار گرفته ، بعد از بالا رفتن از یه جاده ی ۷ کیلومتری خیلی پر پیچ و خم وارد روستا میشیم ، مردم روستا شمالی هستن و اکثر تو فصل تابستون از آمل میان و تو این روستا سه ماه زندگی می کنن ، چون هوای روستا خیی سرده توی زمستون و پاییز تقریبا خالی از سکنه میشه ، همین الان داشتم تو اینترنت می گشتم که یه عکس جالب از سخنرانی رئیس مجلس تو میدون اصلی روستا پیدا کردم :

File_3977_72222

جالب بود فکر نمی کردم که رئیس مجلس اونجا سخنرانی کرده باشه ، خب دیگه بریم به حرف خودمون برسیم ، یه چیزایی تو این روستا نظر من رو جلب کرد ، اول تمیزی خیلی زیاد این روستا بود ، مردم واقعا تمیز و مرتبی داشت به این صورت که تمام مرد های روستا کت و شلوار های تمیز و مرتبی تنشون بود و لباس خانوم ها شون هم حالت لباس های محلی شمال رو داشت و واقعا قشنگ بود ، بعدشم که خود روستا و خونه هاش  که اکثرا تمیز و خوب بود 🙂  نکته ی دوم هم تعداد زیاد ماهواره های موجد در روستا بود !!! تقریبا تمام خونه ها ماهواره داشتن حتی این خونه ها :

1

و همچنین این :

3

این نشون میده حتی روستا هایی به این شکل هم از اخبار و اطلاعات تمام دنیا خبر دارن ! آگاهی بهترین چیزیه که میشه به مردم یه کشور داد ، البته در این که این آگاهی و بصیرت باید به چه روشی کسب بشه و این که آیا ماهواره میتونه آگاهی دقیقی از دنیا به ما بده یا نه باید بعدا مفصلا صحبت بشه .

و در آخر هم چنتا عکس از زیبایی های طبیعی روستا ، راستی یادم رفت بگم این روستا دقیقا رو به روی کوه دماوند قرار گرفته و بهترین دید رو به کوه دماوند میشه از این روستا داشت ، امیدوارم  عکسا رو بپسندین :

6

2

4

5

ایران بهترین و قشنگترین جای دنیاست ، ای کاش قدرش رو خیلی بیشتر از اینا بدونیم  . . .

به دنبال یه تم خوب . . .

منتشرشده: 2013/08/18 در Uncategorized

تعدادی از دوستان گفتن که اگه برای نوشته ها از حالت Bold استفاده نکنم بهتره 🙂 منم که بچه ی حرف گوش کنی هستم سریع رفتم چنتا از آخرین نوشته ها رو ویرایش کردم و از حالت Bold در اوردم امیدوارم که بهتر شده باشه . در کل چند وقتی هست دنبال یه تم جدید می گردم ، آخه این تم من خیلی قدیمیه و حتی از لیست تم های WordPress خارج شده ، هرچی گشتم چیزی که بپسندم پیدا نکردم و اطلاعات کافی هم درباره ی تم های WordPress ندارم اگه یه جوانمردی پیدا بشه و کمک کنه خیلی خوب میشه 🙂

مثل این که یه سری از دوستان خیلی با اسنودن و افشاگری هاش حال کردن ، البته منکر این نمیشیم که این افشاگری ها خیلی مهم بوده ولی خب خیلی ها از قبل این چیزا رو پیشبینی کرده بودن و میدونستن همچین کارایی داره انجام میشه ، خلاصه به گزارش گاردین یه سری از  همین دوستان طی یک حرکت با مزه یه بازی به نام حماسه ی اسنودن ساختن !! 🙂

screen568x568

اسم کامل این بازی Snowden Saga – Escape from Den of Iniquity این بازی تو سبک بازیه  Temple Run ساخته شده و شما طبق معمول باید از یه چیزی فرار کنید ، حماسه ی اسنودن از همین الان روی مارکت های آندروید و اپل هست و میتونید رایگان دانلودش کنید 🙂 اونجوری که توی این مارکت ها نوشتن شرکتی به اسم Moong Labs این بازی رو توسعه میده ، که من هیچی دربارش نمیدونم  .

نکته ی جالب این خبر توجه جالبیه که تو این چند وقته داره به اسنودن میشه ، که به نظر من دیگه داره عجیب میشه !! این توجه نتیجه های در حد جهانی در پی داشته و حتی ممکنه رابطه ی بین دوتا کشور رو خراب کنه ، در صورتی که تقریبا تمام افرادی که طرفدار آزادی نرم افزار و اینترنت بودن و هستن از چند سال پیش این موضوع رو فریاد میزدن که دولت ها دران اطلاعات ما رو میدزدن ، امنیت اینترنت از بین رفته و . . .  اون موقع با تمام دلایلی که وجود داشت هیچکس به حرفاشون گوش نمیداد ، حالا چرا یهو انقد مهم شده ، باید صبر کنیم ببینیم چی میشه . . . .

فکر می‌کنم کسی نباشه که بگه تا حالا تو هیچ بحثی شرکت نکرده ، بحث‌ هایی که گاهی خیلی داغ میشن ، گاهی گروه ی در مقابل گروهی قرار می گیرن و گاهی یک نفر در برابر یک نفر ، یه وقتایی هم هست یه نفر در مقابل یه جمعیت قرار میگیره ، اگه تا حالا به صورت جدی بحث و مناظره کرده باشید می دونید که در آخر این نوع بحث‌ها یک نفر غالب و یک نفر هم به نوعی مغلوب میشه ، به اون کسی مغلوب میگن که نمیتونه حرف خودش رو ثابت کنه و مجبور میشه حرف طرف مقابل رو که طبیعتاً مخالف حرف خوشه قبول کنه ، البته این قبول کردن ممکنه فقط در ظاهر باشه و شخص مغلوب به هیچ عنوان به اون حرفی که مجبور شده قبول کنه حتی با اینکه میدونه درسته اعتقادی نداشته باشه .یه وقتایی هم طرف پیروز که به واسطه به کرسی نشودن حرفش بهش میگیم پیروز ، انقدر حرفه‌ای که نه تنها حرفش رو به کرسی میشونه بلکه کاری میکنه تا شما هم واقعاً درستی اون حرف رو قبول می‌کنید و به اون حرف اعتقاد پیدا می‌کنید ، در صورتی که ممکنه اون حرف درست نباشه . با توجه به این چیزایی که گفتیم می خوایم یه حالت فرضی جالب درست کنیم به این شکل که :

فرض کنید شما ( که هم میتونید یک نفر باشید هم میتونید یه گروه باشید ) با پای خودتون میرین جایی که یک نفر داره صحبت میکنه ، تمام محیط اطراف تاریکه و فقط یک نقطه ی روشن وجود داره اون هم جایی که شما بهش نگاه می‌کنید و اون یک نفر نشسته و داره صحبت می کنه ، شما اون شخصی رو که داره صحبت میکنه میبینید ولی اون شخص شما رو نمیبینه ، یعنی اون شخص یه جوری هم تو دنیایی که شما هستید هست و هم نیست ، هست به او واسطه که شما صداش رو میشنوید و میبینیدش ، نیست به این صورت که صدای شما رو نمیشنوه ، این شخص دو ساعت برای شما حرف میزنه ، و انقدر جالب و تأثیر گذار حرف میزنه که شما سر جای خودتون میخکوب شدین و در تمام مدت حرف زندنش هیچی نمیگید و دوستان شما هم به همین شکل . این فرد صحبت کننده بسیار تو حرف زدن و قبولوندن حرفش وارده و ابزار های خاصی هم واسه این کار در اختیار داره ، خلاصه حرف اینکه چه شما حرفاش رو قبول کنید چه نکنید بالاخره یه تأثیری رو شما میذاره ،این شخص میتونه هر حرفی بزنه خوب یا بد ، درست یا نادرست ، دروغ یا راست و شما هم با اینکه بالاخره یه تأثیری از حرفاش گرفتین هیچ وقت نمیتونین باهاش بحث کنید ، هیچ وقت نمیتونید بهش اعتراض کنید ، اگه در طول زمانی که اون شخص داره صحبت میکنه و همه دارن با حیرت بهش نگاه می‌کنن شما حرفی بزنید همه به شما میگن « هیس !!! » به همین صورت شما مجبورید تا آخر اون حرفا رو گوش بدید و در آخر هم بدون هیچ حرفی اونجا رو ترک کنید . بعد از بیرون اومدن از اون جلسه دو حال ممکنه برای شما پیش بیاد ، حالت اول اینکه شما حرف‌های اون شخص گوینده رو قبول کردین و براش هورا کشیدین که در این صورت اصلاً به فکر نقد کردن هم نمی افتید و اگر هم نقدی کنید چون کاملاً تحت تأثیر اون حرف‌ ها هستید نقد شما قابل اعتماد نیست ، حالت دوم اینکه از اول از اون حرفا خوشتون نیومده ( چون ما فرض کردیم اون شخص گوینده خیلی خیلی تو حرف زدن وارده و ابزار خاص هم داره تعداد افرادی که از اول خوشون نیومده باشه و تا آخر هم خوششون نیاد خیلی کم خواهد بود ) در این حالت به احتمال زیاد شما در اقلیت هستید ، اولاً اگه بخواید نقدی کنید کسی گوش نمیده و به فرض که کسی هم گوش بده به این راحتی قبول نمیکنه چون تحت تأثیره ، و اگر هم شما نقد درست ، کامل و دقیقی از اون حرفا کرده باشید و یک سری افراد هم گوش بدن و قبول هم کنن باز هم تأثیر زیادی نخواهد داشت چون اون شخص صحبت کننده تأثیر خودش رو گذاشته و افراد زیادی به حرفای شما دقت نمیکنن .

shutup

بریم یکم با دقت تر به این حالت فرضی نگاه کنیم : اینجا چنتا نکته وجود داره ، گفتیم که شما با پای خوتون میرن به جایی که این حرفا زده میشه پس یعنی هیچ اجبار خارجی وجود نداره ، اون حرفا به صورتی گفته میشه که شما چه دوست داشته باشید چه دوست نداشته باشید روی شما تأثیر میذاره پس در این قسمت یه جورایی اجبار وجود داره ، و یکی دیگه ار فرض های ما این بود که اون شخص هر حرفی میتونه بزنه درست یا نادرست ! دروغ یا راست ! ، نکته ی بعد اینکه شما اجازه ی اعتراض هم نداشتید و باید فقط گوش بدید ، پس نتیجه این میشه که : شما با اختیار خودتون جایی میرید که به یه سری حرف‌ هایی گوش بدید که دقیقاً نمیدونید چیه و اون حرف‌ها هم به احتمال خیلی زیاد روی شما تأثیر دارن و شما هم اجازه ی صحبت کردن ندارید !!!!!!  سؤال اینجاست که شما اصلاً دوست دارید به چنین جایی برید ؟!!!!! و اگر دوست دارید برید با اینکه گفتیم هیچ اجباری نیست ، چرا به چنین جایی میرید ؟!؟!

 ما تا این لحظه یه توضیحاتی درباره ی بحث کردن و غالب و مغلوب در یک بحث دادیم و یه فرضیه مطرح کردیم و از اون فرضیه چنتا نکته ی مهم رو استخراج کردیم و یه نتیجه گرفتیم ، در آخر هم ۲ تا سؤال مطرح کردیم . اما هدف ما از این حرفا چی بود ؟! من اول پیشنهاد می‌کنم اگه حوصله دارید یه بار دیگه فرضیه ، نتیجه‌گیری ها و سؤالات رو بخونید . یه فرضیه وقتی جالب و قابل توجه میشه که بشه یه جایی تو واقعیت ازش استفاده کرد ، اگه یکم بیشتر فکر کنیم این فرضیه به یه چیزی مربوط میشه ، شما با پای خودتون و با یه سری تو دوستاتون مرین دم سینِما و بیلط میخرید ، وارد سالن تاریک سینِما میشد ، با سکوت تمام فیلم شروع میشه ، با دقت فیلم رو میبینید هیچ صحبتی در کار نیست ، خیلی واضح و روشنه که هر فیلم سازی یه حرفی واسه گفتن داشته که رفته فیلم ساخته و می‌خواسته با ساختن فیلمش اون حرفا رو به شما بگه ، فیلم ساز ابزار خیلی خیلی قویی رو برای گفتن حرفاش در اختیار داره ، یک دقیقه فکر کنیم ، همه ما تأثیری که فیلم ها دارن رو روی خودمون و اطرافیانمون حس کردیم و اینکه فیلم‌ها روی افراد تأثیر دارن نیازی به اثبات نداره ، البته ما درباره ی عموم مردم صحبت می‌کنیم و افراد خاص همیشه وجود دارن !!! که خیلی هم خاص هستن بعضی هاشون و از همه جدان کلاً !!! فیلم ساز میتونه هر حرفی به شما بزنه و شما فقط باید نگاه کنید ، این حرف میتونه راست باشه یا دروغ ! درست یا نادرست ! برای نمونه فیلم ۳۰۰ رو که یادتون هست که خیلی قشنگ و حرفه‌ای یه دروغ بزرگ رو به تاریخ اضافه کرد و ما هم نتونستیم هیچی بگیم !!! برای اینکه اهمیت این موضوع رو متوجه بشیم یه مثال میزنم ،یه شخص وبلاگ‌نویس یا یه شخص معتبر ، یا یه شخص محقق تاریخی میره کلی تحقیقات میکنه یه مطلب دقیق تاریخی رو آماده میکنه مینویسه تو یه کتاب یا توی وبلاگش یا توی یه کنفرانس ارئه میده ! چند نفر این مقاله رو میخونن ؟! چند نفر این تحقیق دقیق رو میبینن ؟! تعداد خیلی کمی از افراد خاص جامعه اما فیلم‌ ها رو تمام دنیا میبینن و خیلی از اون افراد اصلاً به درست بودنش فکر نمی کنن فقط برای تفریح اومدن اما ناخو آگاه اگه چند سال بعد یه جایی کلمه ی ایران یا هخامنشیان رو بشنون چون مطالعه دیگه ای ندارن ، فیلم ۳۰۰ یادشون میاد !! و این طبیعیه !! متأسفانه . . . فک کنم دیگه لازم نیست درباره ی تأثیر فیلم و سینِما روی افراد صحبت بشه ، پس معلوم شد که فیلم ساز هر چیزی میتونه بگه و همه بهش گوش میدن و این بخاطر ابزار خاصی که تو سینِما وجود داره . سؤال مهم : پس نقد چی میشه ! ما وقتی فیلم رو دیدم میایم و حال یارو رو میگیریم ! دستشو رو میکنیم ! یه نقد کوبنده میزنیم ! و از این‌ جور صحبتا ، درسته شما نقد می‌کنید ، که اگه تحت تأثیر نباشید و کاملاً قضیه رو گرفته باشید و یه نقد درست و حسابی کرده باشید تازه باید نقد رو به گوش سازنده ی فیلم برسونید ، اگه فیلم ساز حاضر بشه به نقد شما گوش بده و شما هم بتونید محکومش کنید تازه افراد زیادی شما رو ندیدن و با اطمینان میشه گفت که نقد شما به گوش نصف افرادی که فیلم رو دیدن هم نمیرسه !!! و در آخر هم اگه فیلم ساز احساس خطر کنه همه چیز رو انکار میکنه و میگه : من یه فیلم ساختم و میخواستم پول دربیارم و اصلاً به این چیزا فکر نکردم ، میخواستی نیای فیلم رو ببینی !!!!!!

thinker

و این ماهیت سینمای امروزه جهانه ، البته ما اصلاً این حرف رو نزدیم که فیلم خوب وجود نداره و همه بدن و هیچکس به نقد گوش نمیده ، گفتیم فیلم ساز هر حرفی میتونه بزنه پس حرف خوب هم میتونه بزنه !! به همین خاطره که میگن سینِما یه ابزار خیلی قویه واسه رسوندن حرفا ها ، حالا فکر کنید که این ابزار با این همه قابلیت‌ها که گفتیم دست یه نفر باشه و به هر هدفی که دوست داره ازش استفاده کنه و اگه این شخص یا گروه سلطه طلب باشن از طریق این ابزار واسه سلطه استفاده میکنن که این هم طبیعیه باز !!! اصلاً یه سری از افراد میگن سینِماب با این ماهیت که الان داره نمیتونه چیز خوبی باشه ، یعنی یه ابزاره تخریبیه که کلاً استفاده ی دیگه ای نداره شاید !!!!!

خب اینجا یه سؤال پیش میاد که الان من سینِما رو کوبیدم یا مثلاً گفتم سینِما خوب نسیت یا خوبه یا کلاً چی . . .؟!

جواب من : تنها کاری که کردیم این بود که یکم بیشتر و از دید یک ناظر که بیرون سینِما نشسته و داره رفتار افراد رو نگاه میکنه به سینِما نگاه و فکر کردیم ، و نتیجه ی نهایی هم نگرفتیم ، فقط سعی کردیم بیشتر فکر کنیم و درست ببینیم تا بتونیم بهترین نتیجه رو بگیریم ، همین .

پ.ن : ببخشید طولانی شد 🙂

سال ۱۹۷۲ ، دهکده ی «ترنک بنگ» در ویتنام جنوبی ، صدای انفجار ناشی از بمباران هوایی ، نیک اوت در آن زمان ۲۱ ساله بود و برای آسوشیتدپرس عکس می گرفت ، با صدای فریاد دخترکی که در اثر سوختگی فریاد میکشد : « خیلی داغه ، دارم می میرم ، آب می خوام به من آب بدید » به سمت جاده برگشت ، دوربینش همیشه آماده بود ، در آن لحظه عکسی گرفت :

001

شاید هیچ وقت فکر نمیکرد که این عکس روزی سرنوشت جنگ رو تحت تأثیرقرار بده ، دخترک عریانی که در عکس می بینید « کیم فوک » نام داشت ، در اثر بمبارن دو تن از افراد خانواده اش رو از دست داد و لباس هاش آتش گرفت و آنقدر سوخت تا مجبور شد اونا رو پاره کنه و از تنش در بیاره . پسر بچه هایی که در عکس میبینید عموزاده های دخترک هستن .

عکاس به دلیل برهنه بودن دخترک در انتشار عکس تردید کرد اما ، شخصی به نام « هورست فاس » که مسؤل بخش عکاسی خبرگزاری بوده در انتشار عکس پافشاری می کنه و در نهایت روز بعد همه مردم دنیا این عکس رو در صفحه اول نیویورک تایمز میبینن .

002

سیاسیتمدارن آمریکا در اصالت این عکس تشکیک می کنن ، اما دیگه فایده نداره چون مردم با دیدن این عکس به واقعیت کریه این جنگ پی بردن !! با وجود این که این دختر هنوز هم زندست هیچ کسی تا امروز در اصالت این عکس شک نکرده :

008

این عکس روند جنگ رو تغییر داد ، خیلی از سربازایی که بعد از پایان جنگ تونستن به آمریکا برگردن به نیک اوت ( عکاس ) گفتن که به خاطر عکس اونه که چنین امکانی رو پیدا کردن .

و اما بعدش ، نیک اوت گفته وقتی عکس رو گرفته دیگه تمایل نداشته عکس بگیره ، فقط میخواسته به اون دختر کمک کنه . تو اون صحنه تعدادی از روزنامه نگاران بریتانیایی هم حضور داشتن که با قمقمه خوشون به دخترک آب میدن و بعد همراه نیک اوت دختر رو کول میگیرن و به بیمارستان میرن :

004

این دختر بعد از ۱۴ ماه بستری بودن پر بیمارستان و انجام دادن ۱۷ عمل جراحی حالش بهتر میشه و میتونه به زندگیش ادامه بده

005

چند روز پیش سالگرد چهل سالگی این عکس بود ، این عکس بلافاصله بعد از انتشارش بازتاب زیادی پیدا کرد و به نماد مبارزات ضد جنگ تبدیل شد ، در سال ۱۹۷۲ این عکس برنده جایزه پولیتزر و World Press Photo شد . 

سوال اینجاست اصلا چرا همچین جنگ هایی شروع میشن ؟ یه بار هم که شده خیلی جدی به این سوال فکر کنیم . . . 

گنو/لینوکس برای همه

منتشرشده: 2013/08/08 در دنیای آزاد

به هر کسی میگی : « من لینوکس کار می کنم » یا مثلا وقتی یکی از دوستات با شور و اشتیاق از پیدا کردن یه نرم افزار ویندوزی خوب ، اون نرم افزار رو بهت معرفی میکنه بعد تو بهش میگی : « من از لینوکس استفاده می کنم » یا هر حالت دیگه ای که این جمله رو بگی طرف فکر میکنه تو یه هکر حرفه ای هستی که کلا افتادی پشت کامپیوتر و کلی کد و چیزای دیگه بلدی و صفحه مانیتور کامپیوترت فقظ یه سری حروف و عدد نشون میده . اگه اینجوری فکر می کنید کافیه گوگل رو باز کنید و در قسمت جستجوی عکس بنویسید : gnu/linux desktop screenshot اون وقت تازه میفهمید که حقیقت ماجرا چیه ، برای نمونه عکس دسکتاپ دوست عزیزم امید توانا رو ببینید :

j7zmx1fq4cvq06lkz5s9

البته منکر این هم نمیشم که این موضوع یه جوز خاص بودن حساب میشه و خیلی وقتا لذت بخشه ولی در کل اعتقاد من اینه که من اگه یه چیز خوب پیدا کردم که میتونه برای همه مفید باشه باید به همه بگم تا همه ازش استفاده کنن ، البته شاید یه سری هم باشن که بگن اون چیز خوب رو برا خودت نگه دار و به بقیه نگو !!! اینم یه جورشه دیگه ، در هر صورت دوست دارم تا یه چیز به این خوبی ، گنو/لینوکس رو میگم ، بین همه تقسیم کنم و به همه پیشنهاد کنم تا همه ازش استفاده کنن ، لازم نیست حتما خیلی زیاد کامپیوتر بلد باشی ، فقط کافیه بخوای که ازش استفاده کنی همین ، برگردیم به چند سال پیشا : اون وقتا یه کیس کامپیوتر جمع کرده بودی احتمالا با یه پردازنده ی پنتیوم ۳ و رم ۲۵۶ ، یه هارد ۲۰ گیگ و یه ویندوز ۹۸ یا Me ، یه سوال دارم : اون موقع شما بلد بودی با ویندوز 98 کار کنی ؟!!! نه خدایی بلد بودی ؟  ، نبودی دیگه ، البته من افراد عادی رو میگما نه او هکرا که گفتم ، خب یادته چقد طول کشید تا کاملا یاد بگیرید چجوری با ویندوز کار کنی ؟! واسه من حدوده یکی دو ماه طول کشید تا کامل یاد بگیرم ( التبه اون موقع جوجه بودیم 🙂 ) ، هر چیز جدیدی رو طول میکشه تا یاد بگیرم ولی من میتونم تضمین کنم شما تو ۲-۳ هفته یاد میگیرین چجوری از گنو/لینوکس استفاده کنید ، و من حتما بهتون پیشنهاد میکنم یه بار امتحان کنید و ۲-۳ هفته از گنو/لینوکس استفاده کنید . این که چرا من انقد اصرار دارم همه از این چیز خوب استفاده کنن دلایل زیادی داره که فقط یکیشو میگم : تمام افرادی که کار اصلیشون با کامپیوتره و برنامه نویس حرفه ای هستن و در زمینه ی کامپیوتر حرف واسه گفتن دارن به همه پیشنهاد می کنن که از گنو/لینوکس استفاده کنن ، چند لحظه پیش خودمون فکر کنیم که حتما یه دلیلی داره که این افراد حرفه ای انقد رو استفاده از گنو/لینوکس تأکید دارن دیگه . . . .

یه خاطره ی جالب :

تقریبا ۲ ماه میشه برادرم رو راضی کردم از اوبونتو استفاده کنه ، دو هفته پیش بعد از ۱ ماه برای یه کار خاص رفته بود رو ویندوز ، یه هو دیدم دادشم عصبانی نشسته داره به صفحه ی لپتاپ نگاه میکنه ، گفتم چی شده ، گفت چه بلایی سر این این ویندوز اوردی ؟ ، گفتم : من اصلا چند وقته بازشن نکردم که بخوام بلایی سرش بیارم !! گفت پس چرا انقد هنگ میکنه ؟!  😦  . . . . برادرم چون چند وقت بود از اوبونتو استفاده کرده بود و اوبونتو رو اگه درست ازش استفاده کنی اصلا هنگ نمیکنه ، عادت کرده بود به سرعت بالا و سیستم بدون هنگ واسه همین یادش نبود که ویندوز کلا اینجوریه 🙂  . . . . . .  دادش من به شدت از ویندوز طرفداری می کرد اما حالا دیگه سمت ویندوز هم نمیره .

برایش دعا می کنیم . . .

منتشرشده: 2013/08/05 در خط زمان

مردم یک جامعه اگر در رفاه نسبی قرار داشته باشن و عدالت رو توی جامعشون حس کنن تازه میتونن به یه سری چیزای دیگه هم فکر کنن ، و اگه اشتباه نکنم ( دقیق یادم نیست ) امام صادق (ع) گفتن که : وقتی که فقر از یک در خانه وارد بشه ایمان از در دیگه ی خونه خارج میشه ، اکثرا همه این رو شنیدین . قناعت هم ربطی به این مسئله نداره چون وقتی فقر و بی عدالتی فراگیر بشه باید در مقابلش ایستاد و در راه رفع فقر و گسترش عدالت عمومی تلاش کرد ، اگه بخوام راحت تر بگم قناعت یه بحث شحصیه و هرکسی خودش میدونه که میخواد قناعت کنه یا حریص باشه ( البته واضحه که قناعت از حریص بودن بهتره ) و در کل هیچ دولت یا حکومتی نمیتونه که به مردم بگه قناعت کننن چون وضع اقتصادی خرابه !! دولت و حکومت وظیفه داره بهترین شرایط اقتصادی رو برای مردم فراهم کنه و  به مردم اجازه بده خودشون انتخاب کنن و در عین حال مردم رو هم به بهترین شکل راهنمایی کنه همین ، و البته مردم هم باید تمام تلاششون رو برای این که جامعشون بهتر بشه انجام بدن و به دولتشون کمک کنن ، نتیجه این که وقتی دولتی عدالت رو در جامعه برپا کنه و وضع اقتصادی رو درست کنه کل این جامعه رو به درستی و ایمان پیش میره ، دزدی و جنایت کم میشه و همه چیز سر جای خودش قرار میگیره ، واسه همینه که بزرگان گفتن :

. . . و از این جهت است که بالاترین اقسام عدالت ، و اشرف و افضل انواع سیاست ، عدالتِ پادشاه است ، بلکه هر عدالتی بسته به عدالت اوست ، و هر خیر و نیکی منوط به خیر او ، و اگر عدالت سلطان نباشد ، احدی متمکّن از اجرای احکام عدالت نخواهد بود . چگونه چنین نباشد ، و حال آنکه تهذیب و تحصیل معارف و کسب علوم و تهذیب اخلاق و تدبیر امر منزل و خانه و تربیت عیال و اولاد ، موقوف است به « فراغ بال » ، اطمینان خاطر و انتظام احوال . با جور سلطان و ظلم پادشاه ، احوال مردم مختل می شود و اوضاع ایشان پریشان می گردد ، و از هر طرفی فتنه برمی خیزد و از هر جانبی محنتی روی می آورد ، و دل ها مرده و خاطر ها افسرده می شود ، و از هر گوشه « عایقی »‌ سر بر می اورد و در هر کناری مانعی پیدا می شود . . . . . . و از این جهت در اخبار وارد است که : « پادشاه عادل ، شریک است در ثواب هر عبادتی که از هر رعیتی از او صادر شود ، و سلطان ظالم شریک است در گناه هر معصیتی که از ایشان سر زند . »

و سِرّش این است که ، اثر عدل یک ساعت بسا باشد که جمیع بلد مملکت برسد و در زمان های بسیار باقی ماند . و برخی بزرگان دین گفته اند : « اگر بدانم یک دعای من مستجاب می گردد ، آن را درحق سلطان می کنم که خدا او را به اصلاح آورد ، تا نفع دعای من عام باشد و فایده آن به همه کس برسد » . و رسیده که : « بدن سلطان عادل در قبر از هم نمی ریزد » .

یه چیز دیگه هم هست ، حالا مثلا اگه تو یه جامعه ای بودیم که عدالت توش نبود و فقر فراگیر شده بود مجوز نداریم تا هر کاری دوست داشتیم انجام بدیم ، فکر کنم بهترین حالتش این باشه که ما اول خودمون رو درست کنیم و بعد هم دنبال درست کردن کار های مردم بریم و به دولت یا حکومتمون کمک کنیم تا عدالت رو بر قرار کنه ( البته یه وقتایی دولت نمیخواد عدالت برقرار بشه ) و فقر رو کم کنه . در هر صورت این بحث خیلی طولانیه و متن ما هم داره طولانی میشه ، هدف این بود که به رئیس‌جمهور جدید کشورمون تبریک بگیم و براش آرزوی موفقیت کنیم و تا حد امکان هم براش دعا کنیم که هیچ وقت از مسیر عدالت خارج نشه تا کشورمون به جایگاه اصلیش برسه ، انشا الله . . . 

پ.ن : این حرفا باعث نشه که فکر کنم من هیچ نقشی تو به اوج رسیدن کشورم ندارم ، اون خودش یه بحث طولانی داره ، ما فقط اینجا درباره وظیفه ی حکومت حرف زدیم و درباره ی مردم چیزی نگفتیم 🙂 ، اون متن رو هم از کتاب « معراج السعادة » نوشتم .

شرکت Rovio که تو چند سال گذشته با ساختن سری بازی های محبوب پرنده خشمگین خیلی معروف شده این بار یه بازی بسیار جالب به اسم Tiny Thief رو وارد بازار کرده . وقتی برای اولین بار این بازی رو دیدم من رو یاد داستان رابین‌هود انداخت 🙂 و واقعا هم داستان بازی تو همون زمینه کار شده تو این بازی شما با سرباز ها ، داروغه ها ، دزدان دریایی و افرادی که با ظلم کردن به مردم پولدار شدن می جنگید ، البته به روش رابین هودی 🙂 ، این بازی برای سیتم عامل های آندروید و iOS روانه ی بازار شده .

تو این بازی شما در نقش یه دختر کوچولوی خیلی زرنگ و باهوش هستید که به صورت مخفیانه از افراد ظالم دزدی میکنه ، البته به نفع فقرا و افرادی که مورد ظلم قرار گرفتن و تو  راه کمک به مردم اتفاقات جالبی برای شما میافته 🙂 ، گرافیک کاملا کار شده و عالیه و من شخصا خیلی از گرافیک این بازی لذت بردم ، به نکته های ریز خیلی دقت شده .

نکته ی بعدی بازی خلاقیته که توی بازی به کار رفته ، این بازی کاملا یه بازیه فکریه و یه وقتایی برای این که بتونید هر سه تا ستاره رو بگیرید باید یک ساعت وقت تلف کنید ، داستان بازی + خلاقیت + شیطنت به کار رفته در بازی باعث شد این بازی رو از سری بازی های مخصوص گیک ها تشخیص بدم و به هر گیکی پیشنهاد بدیم این بازی رو امتحان کنه 🙂

و متأسفانه باز هم ما به دلایلی که همه میدونن مجبوریم از نسخه کرک شده ی این بازی استفاده کنیم 😦 و من واقعا از این موضوع ناراحتم ، به امید روزی که ما هم مثل تمام مردم جهان بتونیم از اینترنت ، نرم افزار و بازی ها بدون محدودیت ، کرک و فیلترشکن استفاده کنیم . 

یواشکی : من از اینجا دانلود کردم .